نحوه اثبات عدم تمکین

ماده ۱۱۰۲ قانون مدنی تمکین را از وظایف زوجه در مقابل زوج پس از انعقاد عقد ازدواج و از آثار روابط زوجیت دانسته است.

تمکین یعنی زوجه در انجام وظایف زناشویی، سکونت در منزل مشترک که شوهر اختیار کرده و حسن معاشرت در حفظ مبانی خانواده از جمله تربیت فرزندان و نحوه معاشرت‌ها و … از شوهر اطاعت کند که در اصطلاح حقوقی به آن تمکین می‌گویند و انواعی دارد.

عدم تمکین باعث مجازات می‌شود درصورت عدم تمکین زن و اثبات آن از سمت شوهر زن ناشزه محسوب می‌شود و نفقه‌ای به او تعلق نمی‌گیرد.

در این مقاله قصد داریم به تمکین زن و موراد آن بپردازیم و با هم به بررسی آن برسیم





نحوه اثبات عدم تمکین

چنانچه زن از مرد تمکین نکند، مرد می‌تواند با مراجعه به دادگاه الزام به تمکین زوجه را درخواست کند.

قبل از این کار مرد می‌تواند اظهارنامه‌ای را پر کرده و برای زن بفرستد؛ این اظهارنامه بعدا می‌تواند اثبات کننده عدم تمکین زن باشد.

مدارک دیگری نیز می‌تواند در این زمینه مورد تایید قاضی قرار بگیرد از جمله شهودی که عدم تمکین زن را شهادت می‌دهند.

شکایت مرد از عدم تکمین زن یک دعوای خانوادگی است که در صورت اثبات منجر به نشوز زن شده و لازم نیست دیگر به زن نفقه بپردازد.

در مقابل چنانچه مرد منزل مشترک را ترک کند یا نفقه را نپردازد و یا وظایف خود را انجام ندهد به طوری که مصداق سوءمعاشرت باشد، زن می‌تواند با مراجعه به دادگاه الزام مرد یا حقوق مالی خود ازجمله مهریه و نفقه خود یا نفقه فرزندان را مطالبه کند.

حتی در مواردی که توانایی مالی مرد اثبات شود، عدم پرداخت نفقه از سوی مرد جرم محسوب شده و زن می‌تواند شکایت کیفری کند تا مرد زندانی شود.

نحوه رسیدگی

در مورد دعوای عدم تمکین، اگر مرد پس از اظهارنامه‌ای که برای همسرش فرستاده؛ زن همچنان به عدم تمکین خود ادامه بدهد، مرد می‌تواند دادخواست الزام زوجه به تمکین را در دادگاه خانواده ثبت کند.

پس از ثبت دادخواست و ابلاغ آن به طرفین، جلسه دادرسی آغاز می‌شود.

اگر هیچ مانع شرعی و عقلی، قانونی یا عرفی برای تمکین زن وجود نداشته باشد، قاضی ابتدائا حکم به الزام زن به تمکین می‌دهد و در صورت تکرار عدم تمکین، زن ناشزه شده و دیگر نفقه به او تعلق نمی‌گیرد.

قانون مدنی در ماده ۱۱۰۸ به صراحت بیان می‌دارد: هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند، مستحق نفقه نخواهد بود.

ضمن این ه باید به این نکته توجه داشته باشید که در صورت این که زن تمکین نکند دادگاه حق ازدواح محدد را به مرد میدهد.

 

اشنایی با شرایط طلاق گیرنده و طلاق دهنده

طلاق و جدایی شوم ترین اتفاقی است که ممکن می باشد برای هر خانواه ای پیش بیاید


با طلاق گرفتن خانواده از هم جدا می شوند و به نوعی متیوان گفت میپاشد و رشته ازدواح بین زن و مرد جدا می‌شود و از آن پس برای باز کردن گره و علقه میان آن دو باید برخی اقدامات انجام شود.

لازم به ذکر است مشاوره حقوقی در خصوص امور دعاوی خانوادگی، توسط وکیل طلاق، وکیل طلاق توافقی، وکیل برای حضانت فرزندان، وکیل نفقه، وکیل مهریه، وکیل برای فرزند خواندگی، و ارائه راهکارهای حل اختلاف فی مابین جهت صلح  یا وکالت در پرونده های حقوقی توسط مجرب ترین و بهترین مشاور حقوقی و بهترین وکیل طلاق و  وکیل خانواده



 طلاق دارای چهار رکن اساسی است که عبارتند از:

طلاق دهنده:

در طلاق‌دهنده که همان مرد است چهار شرط وجود دارد که باید در زمان طلاق وجود داشته باشد: بلوغ، عقل، اختیار و قصد

اختیار طلاق شرعا و قانونا بر اساس حدیث نبوی شریف «الطلاق ... و من اخذ بالساق» برعهده شوهر است اما بر اساس قانون شوهر نمی‌تواند خودسرانه دست به طلاق بزند بلکه باید برای طلاق به دادگاه مراجعه کند و در نهایت هم آن را ثبت کند، در غیر این صورت مرتکب جرم شده است.

به نظر می‌رسد با توجه به این که اکنون طلاق بدون موافقت دادگاه واقع نمی‌شود، اگر کسب موافقت دادگاه نیز به عنوان رکن پنجم طلاق به شمار آید بی وجه نیست.

طلاق گیرنده:

در مطلقه که همان زن طلاق داده شده است نیز پنج شرط باید در زمان طلاق وجود داشته باشد تا این طلاق از اعتبار برخوردار باشد.

زوجیت

عقد دائمی باشد نه موقت

اینکه زن از حیض و نفاس پاک باشد: طلاق باید در زمان پاک بودن از حیض و نفاس باشد که در غیر این صورت اگر واقع شود، طلاق باطل است که این شرط مذکور در زن یائسه و زنی که به سن حیض نرسیده است و زن حامله ساقط است.

معین بودن زن مطلقه

صیغه طلاق:

طلاق به خاطر آثار و پیامدهای خاصی که در جامعه دارد دارای شرایط و تشریفات خاصی است که حتما باید رعایت شود؛ از جمله اینکه باید صیغه طلاق خوانده شود.

در صیغه نیز شروطی معتبر است که عبارتند از این که صیغه مخصوصه برای ازاله قید نکاح «هی طالق یا فلانه طالق یا انت طالق» باشد.

گفته می‌شود که طلاق به‌غیر عربی واقع نمی‌شود و با اشاره هم واقع نمی‌شود، مگر کسی که عاجز از حرف زدن باشد.

طلاق رجعی که مرد در آن حق رجوع در زمان عده را دارد؛ بنابراین اگر شخصی زن خود را با طلاق رجعی مطلقه کرد، پس از آن اختیار دارد در زمان عده زن، بدون عقد جدید به همسرش رجوع کند و دوباره او را عیال خود کند.

بنابراین همان‌طور که از نام این نوع طلاق معلوم است، طلاق رجعی، طلاقی است که در آن مرد حق رجوع دارد؛ خواه رجوع بکند یا نکند.

شاهد گرفتن:

شاهد گرفتن دو یا چند نفر مرد عادل بر وقوع طلاق ضرورت دارد، بنابراین دو شرط در شاهد گرفتن بر طلاق حتما باید مورد توجه قرار گیرد، اول اینکه شاهد مرد باشد و دوم اینکه حداقل دو نفر باشند.

چگونگی شاهد گرفتن این دو مرد به یکی از سه صورت انجام می‌شود یا به‌صورت استماع صیغه و شنیدن آن، یا شناختن اجمالی دو طرف یا حضور هم زمان در هنگام طلاق. شرط دیگری که باید در شاهدان وجود داشته باشد عادل بودن آنهاست.

عادل کسی است که تقوا پیشه کند و از مرتکب شدن گناهان کبیره و اصرار بر جرائم صغیره پرهیز کند.



تقسیمات طلاق

در تقسیم‌بندی انواع طلاق باید بدانیم که بعضی از طلاق‌ها حرام هستند؛ بنابراین دسته‌بندی اول تقسیم طلاق به طلاق بدعی و سنی به معنای بدعت حرام و
 
سنت مشروعه است.

منظور ما از طلاق بدعی آن دسته طلاق‌هایی است که برخلاف احکام شریعت باشد؛ طبیعی است که اگر این نوع طلاق واقع شود باطل است.

اما طلاق سنی به آن دسته طلاق‌هایی گفته می‌شود که مطابق مقررات و با رعایت کامل شرایط شرعی انجام شده باشد و خود بر دو نوع است:

طلاق باین که مرد در آن حق رجوع ندارد.

بنابراین اگرکسی همسر خود را با طلاق باین مطلقه کرد حق رجوع نخواهد داشت و برای رجوع نیاز به عقد مجددی هست؛ طلاق خلع، مبارات و زنی که سه طلاقه شده است از نوع طلاق بائناست.

طلاق خلع به طلاقی می‌گویند که در آن زن، به واسطه کراهت و نفرتی که از شوهر خود دارد، مالی را به شوهر خود می‌بخشد و در قبال آن از او طلاق می‌گیرد؛ بنابراین در این نوع طلاق نفرت از سوی زن است.

اما اگر این نفرت طرفینی باشد؛ یعنی شوهر هم مانند زن علاقه‌ای به زندگی مشترک نداشته باشد، با توافق از هم طلاق می‌گیرند؛ که درفقه به آن طلاق مبارات می‌گویند.

در مورد سه طلاقه نیز باید گفت: پس از اینکه مرد دو بار زنش را طلاق داد و رجوع کرد، اگر برای بار سوم او را طلاق دهد، دیگر حق رجوع مجدد ندارد؛ مگر اینکه زن، همسر دیگری را انتخاب کند.

طلاق رجعی که مرد در آن حق رجوع در زمان عده را دارد.

بنابراین اگر شخصی زن خود را با طلاق رجعی مطلقه کرد، پس از آن اختیار دارد در زمان عده زن، بدون عقد جدید به همسرش رجوع کند و دوباره او را عیال خود کند.

بنابراین همان‌طور که از نام این نوع طلاق معلوم است، طلاق رجعی، طلاقی است که در آن مرد حق رجوع دارد؛ خواه رجوع بکند یا نکند.

 

حضانت فرزندان بعد از طلاق

حضانت اصطلاح حقوقی در مورد سرپرستی کودکان پس از جدایی یا فوت یا ترک یکی‌ از والدین است.

این واژه برای توصیف رابطه حقوقی و عملی بین والدین یا سرپرستان کودک و فرزندی که تحت مراقبت آن اشخاص است، استفاده می شود.

والدین متاهل به طور معمول به صورت مشترک حضانت قانونی فرزندان خود را دارند.

تصمیمات مربوط به حضانت کودک معمولا در دادرسی های مربوط به طلاق، متارکه و جدایی یا مرگ والدین به وجود می‌آید.

در قانون اساسی ایران به موجب ماده ۱۱۶۸ قانون مدنی «نگاهداری اطفال هم حق و هم تکلیف هردوی والدین است

هیچ یک از والدین حق ندارند در مدتی که حضانت طفل به عهده آنها است از نگاهداری فرزندشان امتناع کنند.

در صورت امتناع یکی از ابوین‌ حاکم باید به تقاضای دیگری یا به تقاضای قیم یا یکی از اقرباء و یا به تقاضای مدعی‌العموم نگهداری طفل را به هر یک از والدین که حضانت به عهده او‌ست الزام کند و در صورتی که الزام ممکن یا موثر نباشد حضانت را به خرج پدر تامین کرده و هرگاه پدر فوت شده باشد به خرج مادر تامین می‌کند




پس از فوت پدر یا مادر اولویت نخست حضانت با جد پدری است، قانون به‌جز موارد استثنایی امکان گرفتن حق حضانت از هیچ والدی را ندارد.

حضانت فرزندان پس از طلاق به چه صورت است؟

حضانت فرزندان بعد از طلاق بر عهده‌ی یکی از والدین می‌باشد.

هرچند در گذشته، مسئله‌ی پذیرفتن حضانت توسط والدین به جنسیت و سن فرزندان متوسل بوده‌ است.

چنانکه، طبق قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران مصوب ۱۳۱۴ در ماده ۱۱۶۹ درباره‌ی سن حضانت اطفال: «برای نگاهداری طفل، مادر تا دو سال از تاریخ ولادت او اولویت خواهد داشت، پس از انقضای این مدت، حضانت با پدر است، مگر نسبت به اطفال اناث که تا سال هفتم حضانت آنها با مادر است».

اما بنابر مسایل عاطفی پیش آمده برای مادر و فرزند این قانون به شکل دیگری تغییر یافته‌است و در حال حاضر: «برای حضانت و نگهداری طفلی که ابوین او جدا از یکدیگر زندگی می کنند، مادر تا سن هفت سالگی اولویت دارد و پس از آن با پدر است؛ بعد از هفت سالگی در صورت حدوث اختلاف، حضانت طفل با رعایت مصلحت کودک به تشخیص دادگاه می باشد

بنابراین در صورت طلاق یک جانبه مادر تا سن هفت سالگی حضانت فرزند دختر و پسر را بر عهده داشته و بعد از آن تا سن بلوغ حضانت برعهده‌ی پدر می‌باشد و پس از آن فرزندان بنا به مصلحت و خواسته‌ی خود می‌توانند تصمیم بگیرند، بعد از سن بلوغ با کدام والد خود زندگی کنند.

ملاک از سن بلوغ در این‌جا، سن بلوغ شرعی قرار داده شده‌است که برای دختران در نه سالگی و برای فرزندان پسر در چهارده سالگی می‌توانند برای والدی که حضانت رو برعهده می‌گیرد تصمیم بگیرند.

هرچند اشخاص زیر هجده سال نابالغ محسوب شده و امکان استقلال مالی ندارند، بنابراین در عمل تحت حضانت جد پدری و یا پدر خود خواهند بود.

توضیح ساده قانون ملاقات فرزند پس از طلاق

بر اساس ماده ۱۱۷۴ قانون مدنی:

در صورتی که به علت طلاق یا به هر علت دیگر ابوین طفل در یک منزل سکونت نداشته باشند، هر یک از ابوین که طفل تحت‌ حضانت او نمیباشد حق ملاقات طفل خود را دارد تعیین زمان و مکان ملاقات و سایر جزئیات مربوطه به آن در صورت اختلاف بین ابوین با محکمه ‌است.

قانون ملاقات فرزند پس از طلاق، حق طبیعی هر والد است و هیچ‌یک از والدین نمی‌تواند دیگری را از دیدار با فرزندانش محروم کند، حتی در صورت فساد یکی از والدین نیز حق ملاقات با فرزند از او گرفته نمی‌شود و ممکن است محدود شود، که در این صورت شخص می‌تواند دادخواستی برای رفع یا کاهش محدودیت ملاقات با فرزندان به دادگاه ارائه دهد.

زمان و مکان ملاقات با فرزند پس از جدایی چطور تعیین می‌شود؟

طی آن‌چه در ادامه‌ی ماده‌ی ۱۱۷۴ گفته شد «تعیین زمان و مکان ملاقات و سایر جزییات مربوط به آن، در صورت اختلاف بین ابوین با محکمه است.»  پس در صورت ایجاد توافق بین والدین درباره‌ی زمان و مکان ملاقات با فرزندان پس از طلاق، ملاقات طی آن توافق و در مکان و زمان مورد توافق انجام می‌گیرد.

در صورتی که در این باره بین والدین اختلافی ایجاد شود دادگاه و محکمه در این باره تصمیم گیرنده خواهند بود و بر اساس شرایط و مصلحت طفل تصمیمی اتخاد خواهند نمود. این زمان مورد نظر دادگاه را می‌توان با ارائه‌ی دادخواستی از سوی هریک والدین افزایش و یا کاهش داد و دادگاه بنابر شرایط کودک تصمیم خواهد گرفت.